شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

فرشته تابستونی من

دنیای پرهیجان دیجیتال

دختر نازم برای تو می نویسم که تمام هستی ام از ان توست برای تو که تمام زندگی ام را پر کرده ای ، برای تو که تمام خاطرات جوانی ام از تو رد میشود. می خواهم تا بدانی که عشق من به تو چه بی پایان است ، چقدر ابدی است .تا چه اندازه سر مست میشوم وقتی میخندی و خوشحالی ، وقتی تند تند پاهای کوچکت را بر زمین میکوبی . زیبای من از تو ممنوم که حس زیبای مادر بودن رو به من هدیه دادی ، روزهای بسیار زیبا و بی تکراری   هستند که به سرعت برق و باد میگذرند و تو بزرگتر و عاقلتر میشوی و من با تجربه تر و من مطمئنم امروز که بگذرد روزی میرسد که من برای گذشتن از این روزهای شیرین کودکی تو سخت دلتنگ میشوم .&nb...
24 فروردين 1394

گرانبها ترین اعجاز خداوند

 یک زن گرانبها ترین اعجاز خداست برای داشتنش باید وضوی باران گرفت وبه نام عشق ، شبنم وار بر عطر او سجده کرد و هزار هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود او اجابت میکند ، عشقی ، بالاتر از خورشید و زیباتر از مهتاب را و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را . و انقدر زیبا هدیه میکند این عشق را که سیراب شوی آری میدانی که او الهه عشق است و بهشت کمترین سرزمین اوست ........                  بچه عجیب ترین موجود دنیاست می آید ، مادرت میکند ، عاشقت میکند رنجی ابدی در وجو...
17 فروردين 1394

اولین عکس سلفی شایلینم

عزیز مامان ، خوشگلم تو تعطیلات عید یه شب که رفته بودیم مهمونی متوجه شدیم شما فسقل خانم با گوشی بابایی واسه اولین بار از خودت عکس گرفتی . منم این دوتا عکس رو به عنوان یادگاری از اولین هنرنمایی پرنسس نازم در دنیای دیجیتال از خودش در 1سال و 6 ماه و 20 روزگیت تو وبلاگت میزارم.                                      خیلی دوست دارم دخترم یا بهتر بگم تا ابد عاشقتم                  &nb...
14 فروردين 1394

کیک کوچوچولو واسه خانم کوچولو

پرنسس کوچولوی مامان 24 اسفند 93 به مناسبت 18 ماهگیت و اینکه اخرین واکسنت رو به سلامتی زدیم و راحت شدیم برات یه کیک کوچولو خریدم تا در کنار آتا و آنا جون و دایی اینا یه جشن کوچیک خونوادگی داشته باشیم .( علت تاخیر یک هفته ای مون نبودن بابایی پیشمون و انجام واکسن 18 ماهگیت بود ) قربونت برم از همون لحظه ای که کیک رو ار جعبه اش در اوردم  شروع کردی به ناخنک زدن به کیک هرقدر بهت میگفتیم بزار اول عکس بگیریم بعدا کیک بهت میدم اصلا قبول نمیکردی. بزوز تونستیم سرت رو با دست زدن  گرم کنیم تا بتونم ازت چند تا عکس بگیرم    این روزها عاشق دست زدنی کافیه یه نفر شروع به دست زدن بکنه تا تو هم با ذوق و خنده شروع کنی به دست زدن و نای نا...
14 فروردين 1394

آخرین واکسن ( 18 ماهگی )

                                                شایلینم ، دختر شیرین زبونم ، قربونت برم الهی روز 23 اسفند 93 در 1سال و 6 ماه و 7 روزگیت برای انجام اخرین واکسنت به مرکز بهداشت مراجعه کردیم . علت تاخیرمون برای این کار مسافرتمون به خونه آتا جون و اینکه واکسن 12ماهگی و 18 ماهگی فقط روزهای خاصی تزریق میشه  و اون روزی که ما رسیدیم زمان تزریق گذشته بود در نتیجه انجام اینکار به هفته بعد موکول شد. از چند...
3 فروردين 1394

دومین عیدت مبارک دختر قشنگم

              خوشگل مامان ، نفسم لحظه تحویل سال 94 ساعت 2و 15دقیقه صبح روز شنبه 1 فروردین بود، خیلی دوست داستم لحظه تحویل سال نو کنار سفره هفت سین در کنارمون باشی مثل سال پیش اما متاسفانه ساعت تحویل یجوری بود که شما باید اون لحظه خواب بودی و نمیخواستم تا اون لحظه بیدارت نگه دارم ، انشالله سالهای دیگه سه نفری کنار سفره میشینیم. خیلی دوست دارم نازم از وقتی وارد زندگی منو بابایی شدی حتی نوروز هم واسم رنگ و بوی دیگه ای داره و با وجود تو عسلکم برام شیرینتر شده،، انشالله زود زود و در اولین فرصت عکسهای این چند هفته رو برات میزارم ، فعلا بای       &...
1 فروردين 1394
1